خطی باشد باژگونه ترسایان را که ازچپ براست برند مثل خط هندوان. (آنندراج). خط قوم ترسا که نهایت پرپیچ باشد. (غیاث اللغات) : فلک کژروتر است از خط ترسا مرا دارد مسلسل راهب آسا. خاقانی. از قول درست تو جهان راستی آموخت زآنگونه که برخاست کجی از خط ترسا. سنجر کاشی (از آنندراج)
خطی باشد باژگونه ترسایان را که ازچپ براست برند مثل خط هندوان. (آنندراج). خط قوم ترسا که نهایت پرپیچ باشد. (غیاث اللغات) : فلک کژروتر است از خط ترسا مرا دارد مسلسل راهب آسا. خاقانی. از قول درست تو جهان راستی آموخت زآنگونه که برخاست کجی از خط ترسا. سنجر کاشی (از آنندراج)
که بت تراشد. بت ساز. بت گر. (از آنندراج). صنم تراش. کسی که بت می سازد و بت می تراشد. (ناظم الاطباء). آنکه از سنگ صورت بت برآرد. - آزر بت تراش، نام پدر (یا عم) ابراهیم پیغمبر است: همچو آزر بت تراش که جواب حجت پسر نداشت بجنگش برخاست. (گلستان سعدی)
که بت تراشد. بت ساز. بت گر. (از آنندراج). صنم تراش. کسی که بت می سازد و بت می تراشد. (ناظم الاطباء). آنکه از سنگ صورت بت برآرد. - آزر بت تراش، نام پدر (یا عم) ابراهیم پیغمبر است: همچو آزر بت تراش که جواب حجت پسر نداشت بجنگش برخاست. (گلستان سعدی)